سفارش تبلیغ
صبا ویژن

     

  به نام مادرم زهراء

دیروز داشتم به بچه ها می گفتم مراسمهای مادرمون هم یه طور دیگس ‍، نمیدونم ولی فکر می کنم در دین ما همه چیز حساب و کتاب داره  ، تازه می گن اسلام بین زن و مرد تفاوت قائل شده می گه مراقب زنها باشید ......

اصلا ولش کنید ، فقط این نظر منه نمی دونم چقدر درست یا غلط ولی من می گم جنس گریه ای که ما بر مادرمون
می کنیم با جنس گریه ما بر بقیه اهل بیت (س) باید فرق کنه .وقتی ما می گیم مادرمون حوراء الانسیه است یعنی ازبرگ گل لطیف تر ه و اینو حتی راجع به امام حسین(ع) هم نداریم ،اونوقت چطور می توانیم همان جنس گریه ای را که بر حسین می کنیم بر زهرا نیز بکنیم . آخه گلبرگ گل خیلی کم طاقته ،نمیدونم دیدید یا نه یک قطره شبنم رو روی خودش به زور نگه می داره ،انگار خم می شه آروم اونو با یک لطافت خاصی به سمت ساقه یا برگ هدایت می کنه ، با خودش می گه اونا توانشون از من بیشتره .

آی مردم بر مادرمون گریه لطیف بکنید اسمش رو هم میزارم گریه پر مهر .

اینکه می گم آخه یه وقت منادی صدا زد علی بسه بچه ها رو از جنازه فاطمه جدا کن .

یه نگاهی کرد به آسمون دید تموم فرشته ها دارن گریه می کنن .

شوخی نیست همه هست عالمه . انگا ندا داد زود باش ذرات عالم بیشتر از این تاب دیدن این صحنرو ندارن

دور نیست عالمی متلاشی شه آخه در طول تاریخ نداریم یا حداقل من ندیدم که همزمان علی گریه کنه ،حسن گریه کنه ، حسین گریه کنه، زینب گریه کنه ، زهرا هم دستشو از کفن بیرون بیاره و بچه ها رو بغل کنه و گریه کنه

تازه روایت داریم پیامبر هم اومده امانت خودش رو پس بگیره، نمی دونم اون که این صحنرو دید چی کار کرد ...

 نمی دونم چند تا از ماها حاضریم یک گل رو از ساقش جدا کنیم بعد اون رو زیر دست و پاهامون تا میتونیم له کنیم ، بعد هم یه نیم نگاهی به ساقش بکنیم و پوز خند بزنیم ، بعد هم از ته دل بخندیم و خوشحال باشیم ...

بگذریم

 

اللهم العن قتلت فاطمه


 
نوشته شده در تاریخ : یکشنبه 86 خرداد 20 ساعت 8:33 صبح توسط: مجتبی نیکنام

 

     

اگه یه روز دلت گرفته باشه

 

اگه دل شکسته به سراغ یه دوست بری

 

اگه دوستت دلت رو بشکنه

 

اونوقت به سراغ خدای خودت می ری

 

که نه دلت رو می شکنه

 

ونه تنهات می ذاره

 

انگاه در می یابی که...........

                                                                    

الا بذکر الله تطمئن القلوب


 
نوشته شده در تاریخ : یکشنبه 86 خرداد 20 ساعت 8:21 صبح توسط: مجتبی نیکنام

 

     

السلام علی الراس المرفوع!


"امام سرچشمه تشنگیست"


شهید آوینی- فتح خون ص 62


امام را از مهریه مادرش محروم ساختند!


یا زهرا(س)!


چه می شد اگر مهرت را در عاشورا از خدا طلب می کردی؟!


اما اینبار نیز زهرا(س) مهریه اش را طلب نکرد (و نه فرزند زهرا (س)، مهریه مادرشان را). همچون 51 سال پیش و امروز زندگی بیشتر از پیش مدیون فاطمه زهرا(س) است


بعد از حسین(ع) زندگی مرد و شاید اگر چشمه دیگری از کرامت خدا در زمین جوشان نبود، همان دم خدا مهریه زهرا(س) را به ایشان باز پس می داد و آب را از عالمیان دریغ می داشت


 


"امام سرچشمه تشنگیست"


امام سرچشمه تشنگیست. تشنگی به همه خوبیها، و


امام سرچشمه زندگیست حتی آب هم از برکت وجود امام وجود می یابد


آب از آبروی امام زندگی می یابد، نه تنها آب بلکه عالم هستی


پس چگونه امام را در عاشورا تشنه آب بدانیم؟!


آیا می شود که معنا را به ماده نیازی باشد؟!


حال آنکه امام معناست و آب ماده و چگونه معنا را به ماده نیاز هست؟


آری آب تشنه امام است


و آب آبروست


امام، سرچشمه زندگی، تشنه لقای یار است و آنچه هر روز لبان امام را بی تاب تر می کند دلتنگی از آب، دوری از آب، دوری از آب حیات و سرچشمه هستیست!!

 

منبع : وبلاگ باده گلگون

 


 
نوشته شده در تاریخ : یکشنبه 86 خرداد 20 ساعت 8:17 صبح توسط: مجتبی نیکنام

 

     
سردار شهید مهندس مهدی باکری در مورد استفاده شخصی از بیت المال چنان سخت گیر بود که هیچ کس نمی توانست با او کنار بیاید. آفتاب جنوب از پشت شیشه های تویوتا اذیت می کرد، می خواستم کولر را روشن کنم جرات نکردم . طاقت نیاوردم دکمه کولر را فشار دادم و هوای سرد لطیف با فشار وارد ماشین شد . آقا مهدی سرش را به طرف من برگرداند و گفت: الله بنده سی!(بنده خدا) میدانی کولر را روشن می کنی مصرف بنزین زیاد می شه؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم که به شهدا بدهیم. مگر در سنگر بچه ها زیر کولر نشسته اند که تو کولر را روشن می کنی؟
 
نوشته شده در تاریخ : شنبه 86 خرداد 12 ساعت 6:54 عصر توسط: مجتبی نیکنام

 

     

بسمه تعالی

در سال ۱۳۲۳در اطراف مشهد به دنیا آمد.                         

بعد از گذراندت تحصیلات متوسطه خود  در سال ۱۳۴۳ وارد  دانشکده افسری شد. در این مدت لیاقتهای زیادی از خود نشان داد.او در دوره رنجری به عنوان نفر اول برگزیده شد. بعد از مدتی  نیروی زمینی او را به آمریکا فرستاد تا در آنجا در رشته هواسنجی بالستیک متخصص شود.او نفر ممتازه دوره را از میان دانشجویان ۱۵ کشور جهان کسب نمود و با سرافرازی به میهن خویش باز گشت

ده سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، زمانی که افسر گمنامی در لشکر تبریز بودتیمسار یوسفی فرمانده لشکر در میان جمعی از نظامیان گفته بود :(نام این آدم را به خاطر بسپارید من در ناصیحه این جوان آن قدر لیاقت می بینم که اگر بخت یارش باشد واز شر حاسدان در امان بماند روزی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران می شود!)

بعد از انقلاب به کردستان رفت و در آنجا به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت در سالهای جنگ نیز در عملیاتهای مختلف از جمله.،فتح المبین،مرصاد و...به عنوان فرمانده و فرمانده نیروی زمینی از خود حماسه آفرید.او در آزاد سازی خرمشهر نیز نقش بسزایی داشت.

صبح شنبه ۲۱ فروردین سال ۷۸ ساعت ۶:۴۵در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد و منتظر فرزندش ماند،تا اینکه آن مرد رفته گر نما پاکت نامه ای را به دست تیمسار داد . او در حال باز کردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود وی را هدف گلوله قرار داد و از محل گریخت.

یاد و خاطره شهید سپهبد علی صیاد شیرازی گرامی باد


 
نوشته شده در تاریخ : شنبه 86 خرداد 12 ساعت 6:53 عصر توسط: مجتبی نیکنام

 

<      1   2   3      >

آخرین یادداشت ها
     
 
آرشیو یادداشت ها